خاله شادونه
ديروز دوست بابا اسم النا رو داده بود واسه برنامه "شادونه در سرزمين دونهها" ما هم النا جونو برديم برنامه خاله شادونه. همش 2 دقيقه و 30 ثانيه سر جات نشستي بعدش گريه كردي آوردنت بيرون ! خاله شادونه داشت شعر سلام سلام رو ميخوند كه به يكي از دونــهها گفت اون بچه داره گريه ميكنه بعد اون نارنجيه (دون دون) بغلت كرد آورد پيش ما . با همين چند دقيقه هم كلي ذوقيديم. فيلمت رو هم ضبط كرديم، به همه دوستامم نشونش دادم . ...
نویسنده :
الهام
14:09