النا خانم شيطون
عسلم خيلي شيطون شديا.
ديروز وقتي سرم تو آشپزخونه گرم بود رفته بودي توي اتاق خواب، هميشه ميري اونجا بازي ميكني.
وقتي اومدم ببينم چيكار ميكني ديدم رفتي روي تخت و خوشحالي ميكني.
وروچك نميگي يه وقت ميافتي پائين.
ديگه بايد در اتاقو از دست دختر شيطونم ببندم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی