چهارشنبه سوري
"سرخي تو از من زردي من از تو"
ديروز باباجي مثه هر سال زود اومد خونه. النا جونم كه خواب بود.
بعد اينكه بيدار شدي و ميميتو خوردي با هم ديگه رفتيم پائين كه يه خورده آتيش بازي كنيم.
دختر گلم از صداي ترقه ميترسيد و هي مگفت ديديد ديديد. ميخواستي سوار ماشين شي كه صداي ترقهها رو نشوي. چند دقيقهاي بيشتر نمونديم، آخه دخملم گريه ميكرد. دوس نداشتي سر و صداها رو.
ماماني فدات شه دختر ناز من.
بعدش رفتيم خونه كلي با باباجي بازي كردي.
اينم از چهارشنبه سوري امسال ما.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی